رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.
رساله سه اصل
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 114 رای
نویسنده:
درباره:
ملاصدرا
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 114 رای
تصحیح : دکتر سیدحسین نصر

به انضمام منتخب مثنوی و رباعیات ملاصدرا

در مورد کتاب :
موضوع این کتاب عرفان و اخلاق و به زبان فارسی، در دفاع از فلسفه نگاشته شده است.
این کتاب یکی از آثار و تالیفات محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی است. موضوع این کتاب عرفان و اخلاق و به زبان فارسی در دفاع از فلسفه نگاشته شده است. رساله سه اصل پاسخ ملاصدرا است به مقام ظاهربینان که به نام علم و دین با حکمت و عرفان خصومت می ورزند. این رساله که درباره سیر سلوک و تکامل اخلاقی و کشف علوم حقیقی و نیز موانعی که در نیل به وصال به حقیقت در راه سالک نهاده شده است، می باشد.
به نظر صدرا موانع و حجاب هایی که اکثر مردم را از ادراک و کسب آن علم محروم می دارد مشتق از سه اصل می باشد که به مناسبت آن، این رساله را نیز سه اصل نامیده است، بنا به قول خودش این اصول بدین قرارند: 1. اصل اول: جهل است به معرفت نفس که او حقیقت آدمی است 2. اصل دوم: حب جاه و مال و میل به شهوات و لذات و سایر تمتعات 3. اصل سوم: تسویلات نفس اماره است و تدلیسات شیطان مکاره و لعین نابکار که بد را نیک و نیک را بد می نماید. ملاصدرا پس از مقدمه و توحید الهی و درود بر ائمه معصومینْ در فصول مختلف به بررسی و شرح این سه اصل می پردازد و هرکدام را به طور دقیق بررسی می کند.
رساله سه اصل: این رساله مرتب بر یک مقدمه و 14 باب به شرح زیر است:
1- باب اول: در بیان اصل اول (جهل نسبت به شناخت نفس)
2- باب دوم: در بیان اصل دوم (حب مال و جاه و شهوات)
3- باب سوم: در بیان اصل سوم (تسویلات نفس اماره و تدلیسات شیطان)
4- باب چهارم: فصل اول در بیان نتیجه اعراض از معرفت نفس و علم معاد
5- باب پنجم: فصل دوم در بیان نتیجه اصل دوم که متابعت شهوت و...
6- باب ششم: فصل سوم در بیان نتیجه اصل سوم از روسای شیاطین که...
7- باب هفتم: فصل دیگر در بیان نصیحت و تنبیه بر طریق سعادت و شقاوت
8- باب هشتم: فصل در بیان پیدا کردن راه خدای که مسلوک روندگان و مسلک بینندگان است
9- باب نهم: خاصیت علم حقیقی و برتری آن نسبت به علوم ظاهری
10 و 11- باب دهم و یازدهم: نور ایمان و لزوم تصفیه و تجلیه
12- باب دوازدهم: شرح نظرات دین شناخت
13- باب سیزدهم: امراض نفس
14- باب چهاردهم: در دانستن عمل صالح و علم نافع
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
کوهالن
کوهالن
1389/06/22
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رساله سه اصل

تعداد دیدگاه‌ها:
11
لطفا سه اصل کاملشم بذارین.جلد اولش هست

دوستان می شود بگویند منظورشان از جلد اول چیست!؟
بنده اصل این رساله را دارم،و جلد دویی در کار نیست!
از انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا،دوستداران ایشان به این سایت سری بزنند:
http://www.mullasadra.org/new_site/persian/
این رساله،تنها رساله ی به زبان فارسی ملاصدراست که اشعار او اعم از مثنوی و رباعیات نیز در آن گردآوری شده است،که ثابت کرده است همانطور که عربیش شیرین است،نثر پارسی اش هم درخشان و فاخر است!
در این کتاب صدرالدین به اختصار،حکمتش را بیان کرده است،توضیحات «کوهالن» گرامی بسیار مفید بود،
فقط بنده قسمتی از رساله را برای تذکر خودم،در اینجا می آورم،تا دوستان با نثر و سبک و عمق نوشتار صدرالدین آشنا شوند:
« چگونه نام خود عالم و دانا نهد،کسی که دثور و زوال دنیا،و فنا و ارتحال آن را نداند،و اخلاد بأرض نموده،
روی دل،با عمارت و زراعت نماید،و با اهل دنیا که غافلانند،مماثل گردد در تاسیس بنای زائل،و تشیید سرای باطل عاجل!؟
عمارت با سرای دیگر انداز / که دنیا را اساسی نیست محکم
و چگونه دل زنده و بینا باشد،کسی که مدام با مرده دلان،و تیره طبعان دنیا صحبت دارد؟
چراغ عقلش را به دَم های سردِ عوام،و نفَس های فسرده ی ایشان،خاموش کند،دیگر از این چراغ بی نور چه حاصل نماید؟
کسی از مُرده علم آموخت هرگز / ز خاکستر چراغ افروخت هرگز؟!
حقّا که اگر کسی،به حیات حقیقی زنده گشته باشد،و نور علم و یقین در دلش از جانب شرق ملکوت تابیده باشد،
چنان از صحبت مردمان «متوحّش» گردد،که کسی از صحبت مردگان چنان نفرت نکند!
همانا که این گروه به تمام زندگی نرسیده اند،که با مردگان می نشینند،و باختیار با ایشان صحبت می دارند...
ببین که جبّار عالم،چسان رقمِ «امواتٌ غیر احیاء» بر صفحه ی حال و مال مرده دلان کشیده...
هر آن دلی که در این خانه نیست،زنده به عشق / بر او نمرده، به فتوای من نماز کنید ! »
ممنونم.لطفا سه اصل کاملشم بذارین.جلد اولش هست
ممنون میشم
نظر خاصی در مورد این کتاب ندارم..........چون هنوز مطالع نکردم .......بهتر نیست مطالعه کنم بعدا بیام نظر بدم........:!:!:!
ممنونم.لطفا سه اصل کاملشم بذارین.جلد اولش هست
ممنون میشم
سپس این گروه را مستقیما مخاطب قرار داده و می گوید : « ای عزیز دانشمند و ای متکلم خودپسند! تاکی و تا چند ، خال وحشت بر رخسار الفت نهی و خاک کدورت بر دیدار وفا از سر کلفت پاشی و در مقام رد و سرزنش و جفا با اهل صفا و اصحاب وفا باشی و لباس تلبیس و ریا و قبای حیله و دغا درپوشی و جام غرور از دست دیو رعنا بنوشی و در ابطال حق و ترویج باطل و تقبیح دانا و تحسین جاهل بکوشی ... بلی تو همیشه به جهت دواعی نفس ضلال پیشه و وساوس و هم محال اندیشه ، در آن شیوه و اندیشه می باشی که طریقه هواپرستی بطلان نپذیرد و احکام اباحت لذات و استحسان تمتعات حیوانی و انسراح در مرعای دنیا و مشتهیات طبیعت و هوا منسوخ نگردد» . این گروه غافل از آنند که بدون تهذیب نفس و صیقل زدن آیینه دل و نور عرفان ، درک حقائق میسر نیست چنانچه در باب ششم می فرماید : «اکثر متکلمان و ارباب رسوم ، اعتماد بر مجرد سماع و روایت نهاده از راه بدر می افتند و می خواهند که تصحیح احکام الهی بی نور عرفان از راه حواشی که مثار غلط و التباس اند کنند و هر سالکی را که مخالف طور عقل ظاهربین خود دریافتند ، منکر وی می شوند و شروع در ایذاء عناد و استهزاء می نمایند».
ملا ، اشخاص عالم نما و ظاهربین را از عوام خطرناک تر دانسته و آنان را بیش از عوام دشمنان واقعی معرفت می داند ، چنانچه می نویسد : «اگر این را (یعنی حب دنیا را) نیز ندانی ، زهی غرور و جهالت که اکثر عوام وجهال دنیا بر تو شرف خواهند داشت ، زیرا که ایشان معترفند به این مرض محبت دنیا و تو نیستی ».
آن علم حقیقی که ملا در طلب آن است و کسب ان را نهایت کمال انسانی می شمارد ، علم صوری و ظاهری نیست . «آن علمی که آن مقصود اصلی و کمال حقیقت است و موجب قرب حق تعالی است ، علم الهی و علم مکاشفات است نه علم معاملات و جمیع ابواب علوم . و ارباب عمل و دیگر علوم جزئیه از این باب دانش که آن دانش حقیقت است معزولند».
علم واقعی که در اثر مکاشفه و شهود بدست می آید و فقط با «سیادت حقیقی و خردمندی معنوی» پیامبر اکرم (ص) میسر می گردد ، «آن علم عزیز شریف و آن معنای غامض لطیف که از غایت شرافت و دقت از دیگران مخفی نموده و هیچ یک از ایشان مس آن نمی کرده اند و به نزد چندین کس از صحابه و تابعین کفر می نمود تا به تو و همراهانت رسد مراد از آن کدام نوع علم بود؟ آیا مراد از آن خلافیات فقه است یا علم به معانی و بیان یا کلام یا لغت یا نحو و صرف یا طب و نجوم و فلسفه یا هندسه و اعداد یا هیات و طبیعی ؟ معلوم است که هیچ یک از افراد این علوم را آن مرتبه نیست بلکه این علم منحصر است در علم بطون قرآن و حدیث ، البته نه ظاهر آنچه فهم همه کس بدان می رسد». ده اند .
--------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: http://www.arbabehekmat.com/detail.asp?id=9
--------------------------------------------------------------------------------------------------
در مورد علم النفس نیز ملاصدرا یک چنین امری انجام داد و به علاوه توجه خاصی به این علم نمود و در شرح قوای نفس و مراتب تکامل و آغاز و انجام آن بهکشف حقائق بسیار لطیف ینائل آمد و این علم را به مرحله ای رسانید که هیچ یک از حکمای سلف را با آن برابری نیست. ملاصدرا معرفت نفس را کلید علم به حقائق ربانی و حکمت الهی می دانست و با معرفتی که خود از راه ریاضت و تزکیه نفس بدست آورده بود توانست به بهترین وجهی شیب و فراز راه تکامل نفس را روشن سازد و نقص و کمال سرشت انسان را جلوه گر نماید .
رساله سه اصل ، نمونه ای است از روش ملا در شناسایی نفس و موانعی که آن را از وصال به معرفت واقعی باز میدارد و طریقی که باید برای از میان برداشتن این موانع و نیل به کشف حقائق و مرحله ذوق و شهود بکار برد . کتب و رسائل ملاصدرا در علم النفس مانند سفر چهارم اسفار از پرارزش ترین نوشته های حکمای اسلامی در این فن و در زمره اساسی ترین فصول حکمت صدر المتالهین محسوب می گردد .
چنانکه از مقدمه اسفار استنباط می شود ، ملاصدرا از بعضی از علمای ظاهربین و قشری زمان خود رنج های فراوان برد و حتی در معرض حمله و خصومت علمی آنان قرار گرفت و اگر نفوذ خانوادگی او نمی بود ، ممکن بود به عاقبت شیخ اشراق دچار گردیده و جان را در راه اشاعه حکمت و عرفان از دست بدهد .
ملاصدرا در اظهار عقائد عارفانه خود درباره مبدا و معاد و عشق الهی و معنی بهشت و دوزخ و مطالب دیگر که از لحاظ دینی اهمیت فراوان دارد ، به هیچ وجه دریغ ننمود و به وضوح این مطالب را در کتب مختلف مطرح ساخت . در واقع این سادگی و عدم احتیاط وی باعث شد که عمری در سرگردانی و ملامت بعضی از فقهاء بسر برد در حالی که او می توانست مانند استادش میرداماد و نیز شاگردان خود ، ملامحسن فیض و عبد الرزاق لاهیجی ، توجه بیشتری به محیط و وضع دینی و اجتماعی نموده و از گزند منتقدین مصون ماند . صراحت ملا دربیان حقائق و رموز عرفانی باعث شد که مورد طعن جماعتی قرار گیرد که تا به امروز خصومت خود را علیه وی فراموش ننموده و از مخالفت با افکار او و ممانعت از اشاعه تعالیم آن حکیم عالیقدر در محافل و مدارس علمی خودداری ننموده اند ... رساله سه اصل ، که تنها اثر منثور ملاصدرا به فارسی است ، پاسخ صدرالمتالیهن است به تمام این کوته نظران و ظاهر بینان و عالم نمایانی که به نام علم و دین با حکمت و عرفان که منشا تفکرات دینی و حافظ نوامیس آسمانی است ، خصومت می ورزند . این رساله درباره موضوعاتی چون سیر و سلوک و تکامل اخلاقی و کشف علوم حقیقی و نیز موانعی که در نیل به وصال به حقیقت در راه سالک نهاده شده است ، بحث می نماید . این رساله به عوام خطاب نگردیده بلکه مستمعان و خوانندگانی که ملا در نظر دارد ، علمای ظاهربینی است که با آشنایی مختصری با ظواهر علوم و شرع ، خود را در ردیف کملین دانسته و سد راه ارباب حقیقت می گردند ، چنانچه در مقدمه رساله می نویسد : «بعضی از دانشمندنمایان پرشر و فساد ، و متکلمان خارج از منطق صواب و حساب ، و بیرون از دائره سداد و رشاد ، و متشرعان بری از شرع بندگی و انقیاد منحرف از مسلک اعتقاد به مبدا و معاد ، و افسار تقلید در سرافکنده ، نهی درویشان شعار خود کرده اند».
ج ) اتحاد عاقل و معقول : آخوند تعقل را در اتحاد عاقل و معقول می داند و براهین متعددی علیه ابن سینا و دیگر مشائیون که مخالف این نظرند آورده است. به نظر ملا ، ادراک که توسط اتحاد عاقل و معقول انجام می گیرد به نحوی است که صاحب ادراک از مرتبه وجودی خود به مرتبه وجودی مدرک ارتقاء یا انتقال می یابد و هر علمی در واقع با اتحاد با معلوم انجام می پذیرد. ملاصدرا علم را به علم حضوری و حصولی تقسیم نموده و به خلاف حکمای مشائی که علم حضوری را منحصر به علم شی ء به ذات خود می دانند با پیروی از شیخ اشراق علم حضوری را شامل «علم مجرد به ذات خود» و «علت به معلول» و «معلول به علت» می داند . علم خداوند به موجودات نیز همان علم حضوری است بر ذات اشیاء نه ارتسام صور موجودات ، چنانچه مشائیون می پندارند . علم باری مانند علم نفس به ذات خود است چون وجود باری کامل و بدون نقص است ، این علم نیز از هر جهت کامل می باشد . وجود باری مانند آیینه ایست با شعور و موجودات مانند صوری که در آن آیینه منطبع گشته اند ، خداوند بالذات عالم است و علم او به ذات خود در واقع علم اوست بر جمیع موجودات از آنجا که خارج از احاطه ذات او موجودی نیست.
د) تجرد قویه خیالیه : ملاصدرا به علم مثل معلقه و صور برزخیه که بین عالم معقولات و طبیعت قرار گرفته و بعضی آن را هورقلیا می نامند توجه خاصی معطوف داشته و علم خیال متصل را در نفس حیوانات مجرد از ماده و باقی دانسته و برای نیروی تخیل در انسان و حیوانات راقیه ، حیات اخروی بعد از فنای بدن در عالم خیال منفصل قائل بوده و در این نکته نیز از تعالیم فلاسفه پیشین که فقط عقل را مجرد می دانسته اند سرپیچیده و نظر نوینی بر عقیده آنان افزوده است .
قوه متخیله به نظر ملاصدرا حائز اهمیت خاصی می باشد از آنجا که تجلی گاه صفت خلاقیت خداوند است و می تواند صور مختلفه را در ذهن خلق کند ، لکن نیروی متخیله فقط قادر به ایجاد صور ذهنی است در حالی که خالق عالم ، ماهیات را وجود عینی و خارجی عطا می نماید . نفس منزه انبیاء و اولیاء و عرفاء نیز که مظهر عالم ربوبیت و خلیفه خالق جهان است ، به آن حد کمال و فعلیت رسیده و از کدورت و ظلمت ماده تا آن درجه منزه گردیده که می تواند به همت خود صوری را که قوه مخیله در ذهن خلق نموده ، وجود عینی بخشیده و نیروی خلاقیت نفس کامل تا آن حد است که می تواند شرائط خارجی را مطابق وضع درونی خود سازد .
گذشته از این چند مبحث ، اصول دیگری را نیز می توان نام برد که ملاصدرا در آن مبتکر بوده و یا برای اولین مرتبه آن را داخل مباحث حکمت نموده است ، از قبیل قاعده بسیط الحقیقه کل الاشیاء ، النفس فی وحدتها کل القوی ، امکان اشرف و امکان اخص ، اثبات معاد جسمانی ، اثبات ارباب انواع به نحو اتم که هر یک مثمر نتائج بسیار مهم و شایسته بحث جداگانه ای است . نکته جالب دیگر این است که ملاصدرا مطالب و مباحث حکمت را به طریقی ترتیب داد که می توان الهیات را از طبیعیات ارسطویی و نجوم بطلمیوسی تفکیک نمود و نیز علم النفس را از مبحث طبیعیات جدا و به الهیات منتقل ساخت. این امر حائز اهمیت فوق العاده یی است . از آنجا که در اثر تحولاتی که معاصران ملاصدرا در اروپا ایجاد نمودند اصول علوم طبیعی و نجوم قدیم به تدریج فراموش گردید و این علوم از اعتبار ساقط گشت و نظر جدید درباره طبیعت ظهور نمود که در اندک مدتی عالمگیر گشت و آنقدر مورد پسند و قبول همگی قرار گرفت که با اتکای به آن ، حکمت مشائی در مغرب زمین تا آن عصر حکم فرما و مبنی بر طبیعیات قدیم بود مطرود گشت و نفوذ خود را در محافل علمی از دست داد .
گرچه این تحولات تا قرنی پیش به ایران سرایت ننمود ، گویا ملا از طریق کشف و شهود ، وقوع این تغییرات اساسی را پیش بینی کرده بود و برای پیش گیری از انتقادی که ممکن بود با توسل به علوم طبیعی جدید علیه حکمت انجام گیرد ، مقدمات جدا نمودن الهیات را از طبیعیات فراهم ساخت تا دیگر مباحث حکمت الهی در گزند حمله نظریات زودگذر علوم طبیعی قرار نگیرد.
صدر المتالهین حکمت را بر چند اصل قرار داد که مخصوص مشرب اوست و از ابتکار و اجتهاد او در تاسیس مکتب حکمت متعالیه محسوب می گردد . بعضی از این اصول که حائز اهمیت خاصی در فهم افکار او است بدین قرار است :
الف ) اصالت و وحدت و تشکیک وجود : پایه حکمت ملاصدرا مبنی بر اصل اصالت و وحدت و تشکیک وجود است که درهر بابی از ابواب حکمت مورد استفاده ملا قرار گرفته است . مساله اصالت وجود به طریقی که بین متاخرین مطرح شده در فلسفه فارابی و بوعلی و شیخ اشراق وجود نداشت و در واقع میرداماد این مساله را به صورت فعلی درآورد ، منتها طریقه اصالت ماهیت را اتخاذ نمود. ملاصدرا اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را در آغاز مبحث امور عامه طرح نموده و دلائل بسیاری برای اثبات آن آورده و پیروان اصالت ماهیت را مورد انتقاد قرار داده است . مقصود ملا از اصالت وجود این است که وجود ، مبدء اثر است و در خارج تحقق دارد و حقیقتی است اصیل و واقعی که ماهیات از آن انتزاع می گردد . در حالیکه ماهیت دارای واقعیت و حقیقت مستقل از وجود نیست .
وحدت وجود که اصطلاح آن برای اولین بار در نوشته های ابن عربی بکار برده شده یکی از اصول عرفانی است که بسیاری از عرفاء قبل از ملاصدرا آن را مطرح نموده بودند ، لکن ملا اولین کسی بود که آن را وارد حکمت نمود و از نتائج آن در مسائل فلسفی استفاده کرد . مقصود از تشکیک وجود ، که به حکمای قدیم فرس یا فهلویون نسبت داده شده است ، همان مراتب شدت و ضعف وجود است به طریقی که حد ذاتی هر مرتبه آن را از مرتبه دیگر متمایز می سازد بدون اینکه حقیقت آن دو متغایر باشد . پس مقصود از وحدت و تشکیک وجود این است که وجود حقیقتی است واحد لکن دارای مراتب شدت و ضعف بدین نحو که از واجب الوجود تا هیولی یک وجود بیش نیست که در عین حال به دلیل شدت و ضعف به مراتب مشخص و متمایز منقسم گردیده است .
ب ) حرکت جوهریه : برعکس حکمای قدیم مانند شیخ الرئیس که در پیروی از ارسطو حرکت را به چهار مقوله «کم» و «کیف» و «وضع» و «این» محدود نموده و منکر حرکت در جوهر بودند ، ملاصدرا معتقد است که خلقت در هر آن تجدید شده و کلیه موجودات در حال طی قوس صعودی می باشند و ذات و جوهر آنان در حرکت است . ملا از این اصل در حل بسیاری از مسائل مانند رابطه بین حادث و قدیم و حدوث جسمانی روح و تکامل نفس و معاد جسمانی استفاده نمود و حرکت جوهریه را مانند وحدت و تشکیک و اصالت وجود یکی از ارکان حکمت قرار داده است .
بنا به قول ملا ، همه موجودات در طلب کمال اند و در هر مرحله از سیر صعودی و تکاملی یکی از نقائص خود را سلب نموده و کمال جدیدی کسب می نمایند . این سیر توسط حرکت جوهریه انجام می گیرد بدون اینکه هویت و ماهیت شیء از بین برود. چون هر موجودی جنبه ای دارد ملکوتی و لایتغیر در عالم الهی و جنبه دیگری متغیر در عالم سفلی که عالم ماده باشد و فقط این جنبه ثانی موجود است که مشمول تحولات ذاتیه و حرکت جوهریه می باشد . صورت ما که به ماده تحقق می بخشد لایتغیر است و هیچ گونه حرکتی نمی پذیرد ، بلکه موضوع حرکت افراد صور است ، بدین جهت حرکت جوهریه باعث تکثیر انواع نمی گردد و مانند نمو و ذبول است که دارای اصل ثابتی می باشند .
حرکت ذاتی و جوهری فقط در آن مرتبه از مراتب وجود به وقوع می پیوندد که دارای ماده باشد و بدین دلیل عالم مجردات از حرکت جوهریه مستثنی است و فقط جوهر اجسام و نفوس که از حهت فعل نیاز به ماده دارند در حرکتند . در طی مراحل قوس صعودی ماده هر موجودی لباس نوینی بر تن می نماید بدون اینکه لباس قبلی را از تن بدر کرده باشد و در هر مرحله جدید تمام کمالات مراتب پیشین را داراست .
منبع : http://www.arbabehekmat.com/detail.asp?id=9
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
این مقاله خلاصه یی است از مقدمه «دکتر سید حسین نصر» بر «رساله سه اصل» که تنها اثر ملاصدرا به زبان فارسی است . در این مقدمه بخشی از اصول اندیشه ملاصدرا در حکمت تشریح می گردد که عبارتند از : «اصالت ، وحدت و تشکیک وجود» ، «اتحاد عاقل و معقول» ، «حرکت جوهری» و «تجرد قوه خیال» . این مقاله نشان می دهد که چگونه این اصول فضای دینی آن عصر و زمان های بعد از ملاصدرا را به مخالفت و دشمنی با وی واداشت.
از لحاظ تاریخی ، منابع و مآخذ افکار ملاصدرا را می توان به چهار مبدا اساسی تقسیم نمود:
1- فلسفه بوعلی و بقیه حکمای مشائی و من غیر مستقیم فلسفه ارسطو و افلاطونیان جدید که منشاء فلسفه مشائی اسلامی است .
2- حکمت اشراق شیخ اشراق ، شهاب الدین سهروردی.
3- عرفان مکتب ابن عربی
4- دین اسلام مخصوصا بعضی روایات و اخبار پیغمبر (ص) و ائمه اطهار (ع) که در واقع اساس حکمت و عرفان اسلامی است .
ملاصدرا حکمت یونانی را با حکمت ایمانی آمیخت و آن را بر اساس وحی اسلامی مستقر ساخت و در هر مرحله از شواهد آیات قرآنی و احادیث نبوی و گفتار ائمه و بزرگان دین مدد طلبید . نبوغ و اهمیت واقعی ملاصدرا در تاریخ حکمت اسلامی امتزاج «شرع و فلسفه و استدلال و عرفان» بود و می توان نحله او را آخرین مرحله یک سیر هشتصد ساله تفکر اسلامی محسوب داشت که بزرگان آن از اولین تماس با فلسفه یونانی در کوشش تلفیق بین دین و فلسفه برآمدند و حکمائی مانند یعقوب کندی ، فارابی ، اخوان صفا ، ابن سینا ، ابوسلیمان سجستانی ، راغب اصفهانی و سپس امام غزالی و شیخ الاشراق و امام فخر رازی و خواجه نصیرالدین توسی و بسیاری دیگر از متفکران و دانشمندان در این راه متحمل زحمات زیادی گردیدند و بالاخره زمینه را از برای موفقیت نهایی ملاصدرا آماده ساختند. بعد از ملاصدرا نیز پیروان او در تلفیق و امتزاج شرع و استدلال و عرفان کوشیدند . بعضی مانند قاضی سعید قمی ، ملاعلی نوری و آقا علی زنوزی بیشتر به ایجاد هماهنگی میان شرع و عقل پرداختند و بعضی دیگر مانند آقا محمد بیدآبادی و آقا محمد رضا قمشه ای به آمیختن عقل و عرفان کمر همت بستند . برخی از متاخرین نیز مانند ملامحسن فیض و حاجی ملاهادی سبزواری به هر سه جنبه توجه نموده از طریق ملاصدرا کاملا پیروی کردند .
رساله سه اصل
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک